پس از جنگ داخلی سوریه، ایران بدون ایجاد فضایی اجتماعی که پذیرای حضور خود باشد، نخواهد توانست فعالیتهای اقتصادی اش را در آن کشور گسترش دهد.
نكته ای كه تركیه باید در هنگام اعمال فشار بر حكومت بارزانی مد نظر داشته باشد، این است كه نباید اجازه بدهد بارزانی امید خود را به تمامی از منطقه بریده و بدین شكل به دامان اسرائیل بیفتد.
روابط ایران و سوریه به صورت معیاری برای آزمون میزان صداقت ایران در رابطه با شعارهای حمایت از مظلومین و سیاستهای منطقه ای آن کشور در آمد. سرانجام آشکار شد که جمهوری اسلامی ایران حاضر است برای دستیابی به منافع خود، شعارهایش را قربانی کند.
در واقع ترکیه و ایران در خصوص قطب بندیهای شکل گرفته در منطقه در این اواخر، یک نگرانی مشترک دارند. تفاوت اساسی بین رویکرد این دو کشور، شیوۀ بیان و نحوۀ گفتار است.
مناطقی که هدف این برنامه های ایران قرار گرفته اند، از ساکنان اصلی تخلیه شده، و عناصری از علویها و شیعیان بومی یا خارجی جایگزین آنان شده اند.
سوریه به صورت میدانی برای فرسایش گستردۀ مادی و بشری ایران و نیروهای وابسته، به ویژه حزب الله و شبه نظامیهای عراقی درآمده است.
چنانچه ایران هم پیمان سوری خود را از دست بدهد، معنایش این خواهد بود محوری که ایران در خاورمیانه آن را رهبری می کند، پس از آن نمی تواند به عنوان محور منطقه ای منسجمی باقی بماند، و در پی آن ایران مجبور خواهد شد به یکی از محورهای منطقه ای بپیوندد.
بحران در روابط تهران و آنکارا مانند رابطه ایران و عربستان نمی شود چرا که دو کشور در مسایل زیادی با هم همکاری می کنند و این به سود هیچ کدام از دو طرف نیست که روابطشان را کاملا خراب کنند.
هرچند آنكارا در انتقاد از ایران، از زبان تندتری استفاده کرده و از احتمال مهار جاه طلبیهای منطقه ای ایران، راضی باشد، اما در مجموع اجازه نخواهد داد سطح روابط متقابل به مرحلۀ بحرانی برسد.