مجموعه تلویزیونی گاندو؛ محلی برای تسویه حساب

مجموعه تلویزیونی گاندو؛ محلی برای تسویه حساب
با فشار دادن دکمه های + و - می توانید اندازه فونت متن را تغییر دهید.

مجموعه تلویزیونی گاندو که با پخش اولین فصل آن در سال ١٣٩٨ در ایران جنجال زیادی به پا کرد، با آغاز اکران فصل دوم خود از اسفندماه ١٣٩٩، دوباره بحث برانگیز شد. جواد ظریف با بیان اینکه «سریال گاندو سراسر کذب محض است»، به پخش این سریال واکنش نشان داد. حسن روحانی نیز گفت که: «اگر قرار است با پول ملت فیلم بسازید، از دستاوردهای ایران و اینكه ما چگونه آمریكا را به زانو درآوردیم، فیلم بسازید». همچنین بسیاری از چهره های جناح اصلاح طلب ادعا کردند که این سریال بر اساس دروغ بنا شده و برای به ستوه درآوردن یک جبهه سیاسی خاص ساخته شده است. از سوی دیگر، ١٦٠ نماینده اصولگرا، در مجلس گرد هم آمدند و اعلام کردند که این سریال برخی واقعیتها را افشا می کند و از آن حمایت کردند. فصل دوم سریال در نتیجه واکنشهای جناح دولتی در قسمت سیزدهم و به طور غیر منتظره ای به پایان رسید. این مجموعه که به سفارش سپاه پاسداران تهیه شده، چگونگی مبارزه نیروهای اطلاعاتی ایران با نفوذ واحدهای اطلاعاتی بیگانه و خنثی سازی عملیات آنها را شرح می دهد.

گاندو به طور کلی به این موضوع می پردازد که مأموران اطلاعاتی بیگانه با نفوذ به ایران از طریق کدام افراد و با کدام موقعیت اجتماعی، اقدام به انجام عملیات می کنند. فصل اول با ردیابی فعالیتهای جاسوسی «آلن بیکر»، مأمور میز ایران در سفارت ایالات متحده در دبی که از طریق «مایکل هاشمیان»، با تابعیت دوگانه ایرانی-آمریکایی در کشور انجام می شد، از سوی مأموران ضد اطلاعات سازمان اطلاعات سپاه آغاز می شود. هاشمیان با برقراری روابط نزدیک با فرزندان بوروکراتهای سطح بالایی که در موقعیتهای کلیدی نظام قرار دارند، در تلاش است تا اسرار دولتی را به دست آورد و بداند که ایران برای شکستن تحریمها از چه روشهایی استفاده می کند؛ فرزندانی که سبک زندگی آنها از آرمانهای انقلابی دور شده، عاشق زندگی لوکس و تجملاتی هستند و امروزه در ایران «آقازاده» نامیده می شوند. علاوه بر اینها، وی از طریق فرهنگیان و هنرمندان حاضر در شبکه جاسوسی ای که ایجاد کرده، به مسائل اجتماعی در ایران نیز می پردازد. به عنوان مثال، با حمایت از نوازندگان زن، به آنها کمک می کند تا در جشنواره های بین المللی شرکت و جایزه دریافت کنند. این شبکه با تشویق زنان برای اجرای موسیقی در سطح خیابانها، هنگام اجرای موسیقی با پلیس تماس می گیرد و پس از فیلمبرداری از مداخله پلیس برعلیه زنان موسیقی نواز، آنها را به خبرگزاری های غربی می فرستد و کارزاری برعلیه ایران راه اندازی می کند. همین شبکه با دریافت پشتیبانی مالی از برخی بنیادها در ایالات متحده به برخی از مجلات در ایران یارانه می دهد. به ویژه از جوانانی که مایل به رفتن به خارج از کشور هستند، خواسته می شود تا از مناطق حساس ایران عکس بگیرند و در ازای آن، مبلغ بالایی به آنها پیشنهاد می شود.

در این سریال این پیام داده می شود که مأموران خارجی در ایران، علاوه بر وظایف رسمی خود، به فعالیتهای جاسوسی نیز مشغول هستند و بر این نکته تأکید می شود که نباید با این افراد در تماس بود و از آنجا که آنها افرادی از اقشار مختلف اجتماعی را به ویژه با برگزاری پارتی های خانگی جذب می کنند، بنابر این باید مراقب بود. به همین ترتیب، از طریق دستگیری جاسوسی که در پوشش توریست در اصفهان فعالیت می کرد، بر روی این موضوع کار می شود که هر توریستی الزاماً یک توریست واقعی نیست و مأموران اطلاعاتی بیگانه با هویت توریستی وارد کشور می شوند و بنابر این، باید مراقب این نوع افراد نیز بود.

این مجموعه، نیروهای واحد اطلاعاتی سپاه پاسداران را به عنوان افرادی بسیار ایثارگر به تصویر می کشد که مدت طولانی نمی توانند به خانه بروند و درباره امور دینی بسیار حساس هستند. همچنین به ویژه بر این نکات تأکید می شود که آنها اقداماتشان را متناسب با قانون انجام می دهند. به هنگام قرار دادن دوربین در خانه ها هرگز دوربین مخفی را در مکانهای خصوصی مانند اتاق خواب و حمام قرار نمی دهند و به هنگام بازجویی از جاسوسانی که بازداشت کرده اند، هرگز از شکنجه استفاده نمی کنند.

از طرف دیگر، با گفتمانهایی از این قبیل که واحد اطلاعاتی سپاه دارای زیرساختهای فناوری بسیار پیشرفته ای است، به راحتی تلفنهای همراه را هک می کند و کل شهر را تحت نظر دارد، این پیام به افکار عمومی داده می شود که سازمان بسیار توانمند است.

هم در فصل اول و هم در فصل نیمه تمام دوم این سریال، دولت روحانی به دلیل عدم توانایی در جلوگیری از نفوذ جاسوسان به موقعیتهای کلیدی کشور علناً مورد اتهام قرار می گیرد و بر این نکته تأکید می شود که در تیم مذاکره کننده هسته ای جاسوس وجود داشته و آنها اطلاعات را قبل از اعزام هیئت به دست نیروهای اطلاعاتی انگلیس رسانده اند.

در فصل اول سریال، سازندگان در پی آن بودند که این ذهنیت را القا کنند که اطلاعات سپاه، دارای یک شبکه جاسوسی بسیار گسترده در ترکیه است. همچنین آنها با برجسته کردن این موضوع که در میان شهروندان کشورهای مختلف ساکن ترکیه، افرادی برای اطلاعات ایران کار می کنند، بر این نکته تأکید داشتند که این افراد توانایی انجام عملیات برعلیه مخالفان ایرانی را دارند. در واقع، به طور ضمنی این هشدار به مخالفان ایرانی که با آمدن به ترکیه، درخواست پناهندگی از سازمان ملل می کنند، داده می شود که «هر کجا بروید، ما در تعقیب شما هستیم».

فصل دوم سریال نیز با انجام عملیاتی آغاز می شود که برای دستگیری یکی از فرزندان مقامات عالیرتبه که از آنها با عنوان آقازاده نام برده می شود، ترتیب داده شده است؛ فردی که سعی دارد اسناد محرمانه دولت را به عوامل انگلیسی تحویل دهد. نیروهای اطلاعاتی یعنی «قهرمان» و «فداکار» که نتوانسته اند آقازاده آماده فرار به خارج از کشور را دستگیر کنند و مانع سوار شدن او به هواپیما شوند، قبل از آنکه هواپیما از حریم هوایی ایران خارج شود، آن را به وسیله هواپیماهای جنگی مجبور به فرود اضطراری در فرودگاه تبریز می کنند و فراریان را دستگیر می سازند. پدر که مدعی است پسرش بیگناه است و سعی دارد با تماس با جاهای مختلف مانع دستگیری پسرش شود، هر بار با پاسخ منفی روبرو می شود و بدین ترتیب، این تصویر ترسیم می شود که سیستم عدالت برای کسی ارفاقی قائل نیست.

در فصل دوم سریال، سازمان اطلاعات انگلیس یک جاسوس باتجربه را در پوشش یک پزشک نیکوکار به منطقه ای که اهل سنت در آن زندگی می کنند، اعزام می کند تا با استفاده از اختلافات قومی و مذهبی در ایران جنجال برپا کند. پزشک/جاسوس بیماران نیازمند را به طور رایگان معاینه می کند و سعی دارد با تهیه دارو و کمک به مردم، اعتماد آنها را جلب کند. از طرف دیگر، با پرداخت مبالغ هنگفت به افراد بانفوذ در منطقه، برای خود همکار دست و پا می کند. او در پی آن است تا بیمارانی را که برای معاینه می آیند، از طریق علائق مذهبی و قومی تحریک کند. با این حال، مردم اغلب آگاه هستند و به دکتر می گویند که در منطقه هیچ تمایزی بین سنی و شیعه وجود ندارد و همه از امکانات دولتی به طور یکسان بهره مند می شوند. آنچه در اینجا مورد تأکید قرار گیرد این است که سرویس اطلاعاتی انگلیس در تلاش است تا با استفاده از اختلافات مذهبی در ایران، محملی برای تنش و درگیری ایجاد کند.

دو جاسوس که ردپای آنها با تحقیقات به عمل آمده به دست آمده، قبل از رسیدن نیروهای سپاه به قتل می رسند که این نیز نشان می دهد که انگلیسی ها دارای یک نیروی اطلاعاتی هستند که می تواند به راحتی در تهران فعالیت کند؛ این در حالی است که ایران نیز می تواند از طریق جاسوسان خود در درون MI6 از برنامه های انگلیسی ها باخبر گردد.

این مجموعه تلویزیونی در کنار عملیاتهای موفقیت آمیز مأموران سپاه، حاوی برخی پیامها درباره موضوعات مورد بحث در ایران نیز است. به عنوان مثال، وقتی رئیس اداره اطلاعات با دخترش در مورد جزایر خلیج فارس صحبت می کند، دختر عبارت جزیره «ابوموسی» را به کار می برد و رئیس به دخترش تذکر می دهد که از نام فارسی جزیره، یعنی «بوموسی» استفاده کند.

در صحنه ای دیگر، در مورد «گروه ویژه اقدام مالی» (FATF)، که مدتها در میان مردم ایران مورد بحث بود، سخن به میان می آید و آشکارا برای جهت دادن به افکار مردمی، در گفتگویی که میان محمد، بازیگر نقش اول، و فرد دیگری از تیم در می گیرد، این سؤال مطرح می شود که FATF چیست و به چه کاری می آید؛ محمد نیز توضیح می دهد که این سیستمی است که از سوی کشورهایی مانند ایالات متحده، انگلیس و فرانسه ایجاد شده و برای نظارت بر روابط مالی و تجاری سایر کشورها مورد استفاده قرار می گیرد. او همچنین بیان می کند که قبول چنین چیزی عاقلانه نیست. روزنامه دنیای اقتصاد در نوشته ای خبری-تحليلي که در اين زمينه منتشر كرد، مدعي شد كه نويسنده اين گفتگو هيچ اطلاعي در اين زمينه نداشته و با اطلاعات غلط و دروغين، افکار عمومی را به اشتباه انداخته است.

از طرف دیگر، بحثهایی در مورد این امر مطرح شد که برخی از شخصیتهای سریال نمایانگر وقایع روی داده هستند؛ به ویژه رسانه های اصولگرا اخبار مربوط به این موضوع را پوشش دادند. به عنوان مثال، ادعا شد که شخصیت محمدعلی موسی پور در فصل دوم که سعی داشت با نفوذ در سازوکار امور خارجه به اسناد محرمانه دست یابد، همان محمدعلی شعبانی، یکی از مشاوران جواد ظریف در جریان مذاکرات هسته ای است. موسی پور نیز مانند شعبانی، دارای تحصیلات عالی و تابعیت دوگانه است.

مثال دیگر اینکه مایکل هاشمیان که در قسمت اول فصل اول دستگیر شد، در واقع همان جیسون رضائیان است که پیش از این، توسط ایران به جرم جاسوسی برای سیا دستگیر شده بود. زیرا یکی از والدین هر دو فرد آمریکایی هستند؛ هر دو روزنامه نگارند و به نمایندگی از برخی رسانه های آمریکایی در ایران فعالیت می کنند. پیام دهکردی، بازیگر نقش هاشمیان در این فیلم در مصاحبه ای گفته است که هنگام بازی در نقش خود، جیسون رضائیان به ذهنش رسیده و از طریق روزنامه های وقت، درباره اتفاقاتی که برای او پیش آمده، تحقیق کرده است. مسئله قابل توجه دیگر در این مجموعه این است که دائماً تأکید می شود که واحدهای اطلاعاتی خارجی در جریان مذاکرات هسته ای به سطوح مختلف کشور نفوذ کرده بوده اند.

گاندو که در طی روزهای پخش، بحث و جدلهای بسیاری را در ایران ایجاد کرد، با توجه به داستانی که روایت می کرد و قهرمانانی که انتخاب کرد، به یک مجموعه تلویزیونی تبدیل شد که ساختار دوگانه در حاکمیت ایران را آشکار ساخت. متهم ساختن دولتِ در رأس کار به این امر که کشور را به محل تاخت و تاز جاسوسان تبدیل کرده است، آن هم در سریالی که از تلویزیون دولتی پخش می شود، بسیار جالب توجه است.
 

مقالات دیگر