پیامدهای تروریستی قلمداد کردن سپاه برای سیاست منطقه ای ایران

پیامدهای تروریستی قلمداد کردن سپاه برای سیاست منطقه ای ایران
با فشار دادن دکمه های + و - می توانید اندازه فونت متن را تغییر دهید.

تصمیم اخیر رئیس جمهور امریکا مبنی بر افزودن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به لیست سازمانهای تروریستی خارجی، تنشها بین جمهوری اسلامی ایران و امریکا را به بالاترین سطح خود در طول سه دهه گذشته رسانده است.

در نگاه اول شاید اینگونه به نظر برسد که بخشهایی از ارکان سپاه و شماری از عناصر و شرکتهای مرتبط به آن در گذشته نیز مورد تحریمهای امریکا و حتی اتحادیه اروپا بوده اند. از اینرو تروریستی قلمداد کردن آن، اقدامی غالبا نمادین است؛ اقدامی که به گفته برخی ناظران بین المللی ممکن است در تغییر رفتار جمهوری اسلامی و دستیابی امریکا به اهدافش تأثیرات ملموس و جدی نداشته باشد. اما عده ای از تحلیلگران بر این باورند که این تصمیم به عنوان بخش مهمی از برنامه "فشار حداکثری" تیم نئوکانهای ترامپ پس از خروج امریکا از برجام، می تواند مقدمه ای برای اقدام نظامی علیه ایران و پیشبرد سیاست تغییر رژیم در آینده باشد مگر آنکه تهران شروط ۱۲ گانه امریکا را بپذیرد یا دست کم در سیاست داخلی و منطقه ای خود به طور اساسی تجدید نظر کند.

ترامپ و دستیارانش با تروریستی قلمداد کردن عظیم ترین و تأثیرگذارترین ارگان نظامی-امنیتی-اقتصادی در جمهوری اسلامی به دنبال چه اهدافی هستند؟ تبعات و پیامدهای احتمالی این تصمیم برای سیاست خارجی و منطقه ای ایران کدامند؟ ایران که در یک اقدام متقابل امریکا را «دولت حامی تروریسم» خوانده و نیروهای نظامی آن کشور در منطقه غرب آسیا (سنتکام) را در لیست گروه های تروریستی قرار داده است، چه واکنشهایی احتمالی دیگری را در برابر این اقدام واشنگتن می تواند از خود نشان دهد؟ در صورت تشدید تنشها میان ایران و امریکا، مسیر تقابل این دو کشور در سایه فضای ملتهب امنیتی و ژئوپلیتیک منطقه خاورمیانه به چه سمت و سویی خواهد رفت؟ اینها سؤالاتی است که نوشته پیش رو تلاش می کند به آن پاسخ دهد.

تحریم سپاه و دکترین فشار ترامپ

دولت امریکا از سال ۲۰۰۷ به دنبال وضع تحریم علیه سپاه پاسداران بوده است. قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت سازمان ملل متحد مورخ ۹ ژوئن سال ۲۰۱۰ با استناد به قطعنامه های پیشین این سازمان (ق. ۱۷۴۷- ۲۴ مارس ۲۰۰۷)، برخی از شرکتها و افراد مرتبط با سپاه را در رابطه با برنامه هسته ای مورد تحریم قرار داد. اتحادیه اروپا نیز در سال ۲۰۱۰ برخی از اشخاص حقیقی و حقوقی وابسته به سپاه را به دلیل حمایت از برنامه های موشکی بالیستیک و هسته ای با تحریمهایی روبرو کرده بود. تصمیم اخیر ترامپ اما از این جهت بی سابقه و حائز اهمیت است که ایالات متحده در ادامه فشارهای سیاسی-اقتصادی خود بر ایران، این بار کل سپاه پاسداران را که به نوعی بزرگترین بازوی نظامی-امنیتی ایران محسوب می شود، تحریم کرده و آن را در عمل همسنگ داعش و القاعده، سازمانی تروریستی خوانده است. این تصمیم اگرچه با مخالفت پنتاگون و سازمان سیا مواجه شده است، اما آشکارا پیداست که در راستای اعمال شدیدتر دکترین فشار حداکثری ترامپ بر جمهوری اسلامی اتخاذ شده است، دکترینی که با خروج امریکا از برجام آغاز شد و با وضع تحریمهای گسترده و همه جانبه در حوزه های مختلف از جمله نفت، گاز و پتروشیمی ایران ادامه پیدا کرد. هدف از این همه فشارهای مهلک به گفته مقامات امریکا، تبدیل ایران به کشوری نُرمال در عرصه روابط بین الملل است.

برایان هوک، مسئول امور ایران در وزارت خارجه امریکا، همزمان با اعلام تصمیم ترامپ در یادداشتی در روزنامه "نیویورک‌تایمز" با اشاره به نقش سپاه قدس و شبه‌ نظامیان شیعه مورد حمایت ایران در سوریه، لبنان و عراق گفت "ایران باید حمایت از گروه ‌های نیابتی تروریستی را متوقف کند." هوک در ادامه به این هدف اشاره کرد که ایران باید با امریکا "مصالحه" کند.

اهداف امریکا از این تصمیم

رهبران ایران احتمالا بر این باورند که جمهوری اسلامی به دلیل مداخلات نظامی سپاه قدس در سوریه، یمن، عراق، لبنان و افغانستان اکنون در اوج نفوذ ژئوپلیتیکی خود در طول ۴۰ سال گذشته قرار دارد. اظهارات و ادعاهای مکرر مقامات نظامی ایران درباره هموار شدن مسیر زمینی تهران- مدیترانه به ویژه پس از شکست داعش و تصمیم امریکا به خروج نیروهایش از سوریه، نشان می دهد که تهران پس از تحقق برنامه اش برای گسترش نفوذ منطقه ای خود حاضر نخواهد بود به این راحتی عرصه نبرد را به امریکا و دیگر حامیانش واگذار کند.

ترامپ در صدد است با ادامه تلاشها برای بستن شریانهای مالی مورد نیاز ایران برای پیشبرد مراودات اقتصادی خود (به ویژه در زمینه انرژی) و به موازات آن جلوه دادن سپاه به عنوان تهدید امنیتی برای صلح و امنیت جهانی، ایران را در پیگیری و تداوم سیاستهای منطقه ای اش در تنگنا قرار دهد، به این امید که مجموعه این فشارها تهران را در نهایت به مذاکره و شاید پذیرش شروط ۱۲ گانه اعلام شده از سوی پمپئو وادار سازد.

در این میان ایران که در زمینه، اجرایی شدن کارآمد ساز و کار مالی برای دور زدن تحریمهای امریکا حساب ویژه ای باز کرده بود، این روزها به تلاشهای اروپا به دیده ظن می نگرد، آن هم درست زمانی که به وضوح می بیند اروپا در زمینه مداخله های منطقه ای و انتقاد از برنامه موشکی ایران با امریکا هم رأی است و در برابر تصمیم اخیر ترامپ نیز سکوت معناداری اختیار کرده است.

بنابر این به نظر می رسد اکنون که واشنگتن نسبت به اثربخش بودن نسبی تحریمهای اقتصادی بر ایران تا حد زیادی اطمینان دارد، با قرار دادن سپاه در زمره سازمانهای تروریستی می کوشد در صورت عدم تمکین ایران به شروط دوازده گانه، ایران را در شرایطی از پیش تعیین شده قرار دهد، به گونه ای که تهران تحت فشارهای داخلی و خارجی، ناگزیر تصمیم به از سرگیری غنی سازی اورانیوم و یا خروج از برجام بگیرد و یا وضعیتی ایجاد شود که در یکی از کانونهای اصلی زورآزمایی ژئوپلیتیکی خود در خاورمیانه، دچار خطای محاسباتی شده و با نیروهای امریکایی دچار تنش نظامی شود.

بدون تردید هدف قرار دادن مواضع و یا منافع ایالات متحده در منطقه می تواند دستاویز لازم را برای امریکا برای ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت و قرار دادن ایران در ذیل بند ۷ منشور سازمان ملل را فراهم می آورد؛ چرا که واشنگتن می تواند با استناد به تروریستی بودن سپاه، ایران را تهدیدی برای امنیت و صلح جهانی معرفی و علیه آن بحث اقدام نظامی را (حداقل به صورت تهدید جدی و اهرم فشار نهایی) مطرح کند.

کانونهای اصلی تنش نظامی احتمالی

بدیهی است که مقامات ایران نسبت به چنین خطرات (تهدید نظامی) بالقوه ای که کشور را در چنین شرایط پرالتهاب اقتصادی-امنیتی  تهدید می کنند، آگاه هستند. اما به هر تقدیر نظر به اینکه سپاه قدس برای پیشبرد نفوذ منطقه ای خود احتمالا با موانع جدی روبرو خواهد شد و با توجه به اینکه احتمالا سعی خواهد کرد خود را در برابر تصمیم امریکا ضعیف و درمانده نیز نشان ندهد، این احتمال را نمی توان رد کرد که نیروهایی از سپاه قدس یا نیروهای وابسته به این ارگان در یکی از پنج نقطه مستعد تنش نظامی در "دام توسیدید" گیر افتاده و با نیروهای امریکایی و متحدانش درگیری نظامی غیر مستقیم پیدا کنند.

عراق: نیروهای شیعه مورد حمایت سپاه قدس بعد از سقوط صدام به ویژه طی سالهای ۲۰۰۳-۲۰۱۱ با نیروهای ائتلاف به رهبری امریکا جنگیدند. پمپئو و بولتون در اظهارات خود در توجیه تروریستی بودن سپاه، به طور مشخص به کشته شدن حدود ۵۰۰ نیروی امریکایی در آن سالها و دست داشتن مستقیم سپاه قدس در این ماجرا استناد می کنند. عراق بی تردید به میدان رقابت ایران و امریکا بدل شده است. اگرچه رهبران عراق می کوشند نوعی موازنه در روابطشان با تهران و واشنگتن ایجاد کنند، اما حضور نیروهای امریکایی و نیز نیروهای شبه نظامی شیعه مورد حمایت ایران همزمان می تواند اصطکاک میان ایران و امریکا را به اوج برساند. ناگفته نماند که اظهارات آیت الله خامنه ای خطاب به عادل عبدالمهدی نخست‌ وزیر عراق که "باید آمریکایی ‌ها را هرچه زودتر از عراق خارج کنید"، خود بر بالا گرفتن تنشها میان تهران و واشنگتن در این کشور دلالت دارد.

سوریه: اگرچه ترامپ وعده خروج بخش اعظم نیروهای امریکایی و حفظ حدود ۴۰۰ سرباز در سوریه برای مهار ایران و جلوگیری از خیزش مجدد داعش داده است، اما واقعیتهای میدانی حاکی از آن است که واشنگتن هنوز برای ترک سوریه با متحدان اروپایی اش به نتیجه و توافق ملموس دست نیافته است. ایران اما در دوران پساداعش در صدد حفظ "عمق استراتژیک" خود از طریق مشارکت فعال در پروسه بازسازی و ایجاد نیروهایی مانند حزب الله لبنان در سوریه است. با توجه به حضور نیروهای "مستشاری" سپاه و نیروهای وابسته به آن در سوریه، این کشور نیز همچنان صحنه تنش نظامی غیر مستقیم میان ایران و امریکا خواهد بود. گفتنی است نیروهای مورد حمایت سپاه قدس و نیروهای امریکایی بارها در مناطق جنوب شرقی سوریه (اطراف التنف، ابوکمال و دیرالزور) پیش از این بارها تا مرز جنگ رو در رو پیش رفته اند. اکتبر سال گذشته بود که برخی موشکهای بالستیک شلیک شده از غرب ایران، علاوه بر هدف قرار دادن مواضع داعش در نزدیکی هجین، به فاصله اندکی از پایگاه های سربازان امریکایی فرود آمد.

افغانستان: در شرایطی که مذاکرات میان امریکا و طالبان در حال پیگیری است، دولت افغانستان می کوشد در روابط خود با ایران و امریکا بالانس برقرار سازد. از یک سو، به رغم اظهارات ترامپ مبنی بر خروج نیروهای امریکایی از افعانستان، در حال حاضر حدود ۱۴ هزار نیروی امریکایی در این کشور حضور دارند. از سوی دیگر مقامات افغانستان و برخی مقامات غربی معتقدند نیروهای طالبان در مراکز نظامی و برخی دیگر از نقاط ایران آموزش نظامی می ‌بینند و نیروهای مورد حمایت سپاه قدس در استانهای غربی افغانستان اقدامات تحریک آمیز و تفرقه افکنانه ترتیب می دهند. مشخص نیست که ایران در بازی با کارت طالبان چه اهدافی را در سر دارد، اما تصمیم اخیر ترامپ می تواند تبعاتی را برای این دو کشور در صحنه شطرنج قدرت در افغانستان به دنبال داشته باشد.

خلیج فارس: تنگه هرمز بدون تردید حادترین کانون اشتعال تنش نظامی مستقیم میان نیروهای قدس سپاه و نیروهای امریکایی تلقی می شود. قایقهای سپاه پاسداران بارها در اطراف کشتی‌ های جنگی و ناوهای هواپیمابر امریکایی در این آبراه استراتژیک مانور داده اند. حسن روحانی تابستان سال گذشته در واکنش به تحریمهای نفتی امریکا تلویحا تهدید به بستن تنگه هرمز کرد. با توجه به اینکه ایران و امریکا اکنون نیروهای نظامی یکدیگر را تروریست خطاب کرده اند، بروز هر گونه اشتباه محاسباتی یا تصمیم شخصی متهورانه از سوی هر یک از طرفین، رویارویی سپاه قدس و تفنگداران امریکایی را می تواند به جنگی تمام عیار تبدیل کند. اگر این بار مشابه حادثه بازداشت موقت ده تفنگدار ارتش امریکا در حوالی جزیره فارسی در سال ۲۰۱۶ رخ دهد، تقابل نظامی مستقیم بسیار محتمل خواهد بود.

به هر تقدیر، تصمیم اخیر ترامپ ایران را در ادامه تقلایش برای مقابله با راهبرد فشار حداکثری امریکا با چالش بزرگی روبرو کرده است. اقدام تیم ترامپ مبنی بر تروریستی قلمداد کردن سپاه در شرایط حاد کنونی در منطقه خاورمیانه و با توجه به قرار دادن ایران در حساسترین نقطه تقابل با امریکا در طول چهل سال گذشته، تبعات خطرناکی برای سیاست خارجی ایران در پی خواهد داشت.

جمهوری اسلامی ایران در این مرحله تاریخی از حیات سیاسی خود با یک پارادوکس روبروست. رهبران ایران بر این باورند که کشور در اوج قدرت ژئوپلیتیکی خودش است و این خیزش منطقه ای، چه بسا این فرصت تاریخی را برای ایران فراهم آورد که بی پروا به سوی تقابل نهایی با امریکا گام بردارد. از سوی دیگر، اما ایران تحت فشار اقتصادی، آنچنان متزلزل است که هر گونه اقدام نسنجیده برای درگیر شدن با امریکا، جمهوری اسلامی را می تواند به ورطه فروپاشی بکشاند. ایران در دوراهی سازش تحت فشار و یا جنگ اجتناب ناپذیر گیر کرده است و تنها برای خود زمان می خرد.

مقالات دیگر