سربرآوردن دوباره داعش در عراق و سوریه

سربرآوردن دوباره داعش در عراق و سوریه
با فشار دادن دکمه های + و - می توانید اندازه فونت متن را تغییر دهید.

از سال ٢٠١٨ این باور در افکار عمومی دنیا قوت گرفت که گروه تروریستی داعش شکست خورده است. منشأ این باور گفتمانهایی بود که ائتلاف جهانی به رهبری امریکا و ایران به عنوان «عوامل اصلی مبارزه با داعش»، در اختیار افکار عمومی دنیا قرار دادند. نامه قاسم سلیمانی به علی خامنه ای در سال ٢٠١٧ که در آن از اتمام کار داعش خبر می داد؛ و همچنین اظهارات دونالد ترامپ پس از کشته شدن ابوبکر بغدادی، سرکرده داعش در سال ٢٠١٩، بارزترین نمونه های این موضوع بودند.

با این همه، باور شکل گرفته در افکار عمومی دنیا همزمان با آغاز دوباره فعالیتهای داعش در سوریه و عراق، دچار تزلزل گشت. این وضعیت بار دیگر نشان داد که روند مبارزه با تروریسم، روندی است که باید ورای «دستاوردها» و «موفقیتها»ی مقطعی بازیگران ارزیابی شود. آغاز دوباره فعالیتهای گسترده داعش در عراق و سوریه، دوباره خاطرنشان ساخت که روند مبارزه با تروریسم باید ابعاد گسترده تری داشته باشد. این وضعیت باعث می شود تا بر شرایط سازمانی و اجتماعی مؤلفه های روندهایی که با عنوان «تولد دوباره» گروه های تروریستی از آنها یاد می شود، تمرکز کنیم.

روند «تولد دوباره» گروه های تروریستی و شرایط آن

در نتیجه عملیاتهای مبارزه با تروریسم، گروه های تروریستی از جهات بسیاری دچار ضعف و ناتوانی می گردند؛ و به خاطر نتایج مؤثر این عملیاتها نیز تزلزلها و شکنندگی ها در داخل گروه ها راه می یابد. تلفات گروه های تروریستی در این طول این روندها در ابعاد مختلفی خود را نشان می دهد. این موارد را به ترتیب زیر می توان بیان کرد: از دست دادن کنترل میدانی (در صورت تصرف برخي مناطق)، از دست دادن شبه نظامیان، ضایعات در میزان سلاح و حمایتهای مالی، زیر سؤال رفتن رهبری، جدایی از گروه و از دست دادن روحیه. این تلفات و تأثرات باعث می شود تا گروه های تروریستی به مدتی طولانی بی حرکت بمانند. اگر رهبران گروه نیز از پای درآورده شوند یا دستگیر گردند، گروه های تروریستی به معنای کامل آن فلج می گردند و حتی این تصور می تواند پدید آید که گروه و فعالیتهایش به کل به پایان رسیده است.

اما این برداشت که بر اثر نتیجه به دست آمده از مبارزه نظامی-فیزیکی با تروریسم خود را نشان می دهد، در عین حال به یک اشتباه بزرگ نیز اشاره می کند. باور به امحای همه جانبه گروه های تروریستی که از نظر نظامی-فیزیکی شکست خورده اند، در اثر بقای برخی شرایط اجتماعی به باوری معکوس تبدیل می شود. تداوم شرایط اجتماعی موجود، می تواند زمینه ساز احیای دوباره گروه های تروریستی در کوتاه مدت گردد.

شرایط اجتماعی مذکور را می توان در چهارچوبی که یوهان گالتونگ، جامعه شناس، با استفاده از مفاهیم خشونت ساختاری و آشتی منفی و مثبت تعیین کرده، توضیح داد. خشونت ساختاری مفهومی است که مجموعه وسیعی از حملات فیزیکی به گروه های اجتماعی مشخص در یک جامعه گرفته تا نابرابری را در بر می گیرد. آشتی منفی نیز بیانگر فضایی است که در آن تنشها، افتراقات ذهنیتی و هویتی و احساس غیرخودی بودن در نتیجه این وضعیت اجتماعی افزایش یافته و تعمیق پیدا کرده است، اما این موارد در عین حال منجر به رفتاری خشونت آمیز نگشته اند. آشتی مثبت نیز یک فضای واقعی آشتی است که در آن، هر گونه افتراق ذهنیتی و هویتی، تنش و تضاد در جامعه حل و فصل شده باشد.

اگر روند تولد دوباره گروه های تروریستی را در این چهارچوب مورد مطالعه قرار دهیم، در ساختارهای اجتماعی که در آن خشونت ساختاری و آشتی منفی تداوم دارد، این امکان همیشه هست که گروه ها از نو دوباره سر بر آورند و صاحب جایگاه شوند. زیرا گروه های تروریستی در این ساختارهای اجتماعی، روایت سازمانی و قدرت تبلیغاتی خود را تقویت می کنند و از نظر سازماندهی و به دست آوردن نیرو با مشکل چندانی مواجه نمی شوند. اضافه شدن خلأ قدرت در کشورهایی که گروه های تروریستی در آنجاها فعالیت می کنند، باعث می شود تا زمینه ای مناسب برای تولد دوباره این نوع گروه ها پدید آید.

گروه های تروریستی در روندی که در چنین زمینه و میدانی آغاز می کنند، بسان مراحل رشد و توسعه شان، عملیاتهای خشونت بار را به عنوان وسیله ای برای اثبات و یادآوری حضور و وجود خود تلقی می کنند. از این رو حوادث تروریستی در آغاز اینگونه روندها به وفور دیده می شود. اما فعالیتهای خشونت بار در روند تولد دوباره، به موازات ضعف و ناتوانی ای که گروه از نظر توانایی دچار آن گشته، خود را به شکل خرابکاری، بمب گذاری و یا حملات مسلحانه ای نشان می دهند که به دست گروه های کوچکی انجام می شوند؛ گروه هایی که هم از تعداد افراد کمتری تشکیل شده اند و هم اهمیت زیادی به امر پنهانکاری می دهند.

از سوی دیگر گروه های تروریستی در روند تولد دوباره، قبل از هر چیز نیروها، شبه نظامیان و هواداران موجود خود را مورد خطاب قرار می دهند و تلاش می کنند تا ابهام و روحیه شکست خوردگی به وجود آمده در گروه را برطرف سازند. در صورت تحقق این وضعیت، و در ادامه گروه ها به همان سیاق سابق به انجام تبلیغات در میان توده مردم و جذب نیرو تمرکز می کنند. در این چهارچوب اگر گروه در گذشته، کنترل منطقه ای را در دست داشته است، مشاهده می شود که این کنترل به عنوان یک «موفقیت» توصیف می گردد. در چنین موقعیتی، از دست رفتن کنترل مذکور به عنوان یک «غصب دستاوردها» مورد اشاره قرار می گیرد و یک تلقی انتقام از آن ایجاد می شود. تلقی انتقام با تکیه بر روایت «موفقیت» گذشته گروه، محافلی را که باعث از دست رفتن دستاوردها شده اند، به شکل یک «هدف» درمی آورد. در چنین روندی، اگر رهبر گروه از پای درآمده باشد، گفتمان انتقام شامل انتقام رهبر نیز می شود. گروه ها در کنار تلقی انتقام، دست یافتن به دستاوردها و موفقیتهای گذشته را به یکی از گفتمانهای اصلی تبدیل می کنند؛ پیامهایی با این مضمون به نیروهای گروه و هواداران آنها رسانده می شود که مبارزه گروه روندی طولانی مدت است و شکستهایی که گروه متحمل شده، تنها بخش کوچکی از این روند است. مهمترین تکیه گاه های روایی گروه ها در روند تولد دوباره، پیامهایی هستند که در آنها به موارد زیر اشاره می شود: از شکستها و اشتباهات درس گرفته شده، تحولات صورت گرفته در طول مدت سکوت گروه، نشان از «محق» بودن گروه دارد و از این رو، علت وجودی گروه بیش از پیش تقویت یافته است.

سربرآوردن دوباره داعش در عراق و سوریه

تولد دوباره داعش در عراق و سوریه باعث شده تا این دو کشور میدان روند تولد دوباره گروه های تروریستی باشند. بنابر این لازم است این دو کشور در چهارچوب فوق الذکر مورد ارزیابی قرار گیرند. با دقت در وضعیت اجتماعی سیاسی حاکم بر عراق و سوریه، وجه مشترکی که قبل از هر چیز در هر دو کشور مشاهده می شود، وجود مناطقی است که در آن خلأ قدرت وجود دارد. این نیز باعث گردیده تا سرزمینی پدید آید که دولتهای مختلف و نیز بازیگران مسلح غیردولتی در آن هر کدام بر منطقه ای حاکم باشند. در نتیجه این موضوع، داعش می تواند با امکانات ناشی از خلأ قدرت، از نو سازماندهی یابد و دست به عملیات بزند. عملیاتهای مذکور پی در پی اما در اندازه های کوچک هستند.

وجه مشترک دوم آن است که هم در عراق و هم در سوریه شاهد تغییری جدی در شرایط اجتماعی هستیم که موجبات ظهور و نیرو گرفتن داعش هستند. افتراق، تنش و تضادهای تأثیرگذار در سطح مذهبی و قومی در عراق همچنان ادامه دارد. در کنار این، بازتاب تنش میان ایالات متحده امریکا و ایران در عراق، ابعاد تازه ای به این تنشها می بخشد. در سوریه اما حضورگروه تروریستی پ.ی.د. / ی.پ.گ. که کنترل بخشهایی از شمال کشور را در اختیار دارد، به همراه روسیه، ایران و ایالات متحده امریکا، خطوط اجتماعی قومی و مذهبی را تحت تأثیر قرار می دهند.

داعش تحت لوای این عوامل این امکان را می یابد که از نو خود را سازماندهی کند و میدان عمل یابد. ابهام و معضل هماهنگی موجود در ارتباط با عوامل اصلی و مشروع مبارزه با داعش در هر دو کشور، باعث می شود تا این گروه از این خلأها استفاده کند. علاوه بر این، داعش از تنشهای مذهبی و قومی موجود در هر دو کشور به عنوان ابزار تبلیغاتی و جذب نیرو بهره برداری می کند. داعش موضوع از دست دادن قلمروهای تحت تصرف خود را به عنوان یک «غصب دستاورد» قلمداد می کند و «انتقام و بازگشت به گذشته» را به عنوان اهداف جدید مطرح می سازد. داعش در عین حال به شبه نظامیان اسیر خود در زندانهای عراق و سوریه وعده «رهایی از اسارت» می دهد و به دنبال جبران فروپاشی روانی در داخل گروه است.

در حال حاضر ایالات متحده امریکا، روسیه، عراق و سوریه پذیرفته اند که داعش به معنای واقعی کلمه شکست داده نشده و این گروه وارد روند تولد دوباره شده است. در این راستا و در چهارچوب رویکردهای این کشورها، داعش به عنوان مهمترین معضل امنیتی مطرح است. از سوی دیگر، همه علاقه مندند تا بدانند استراتژی ای که در روند تولد دوباره داعش و البته متفاوت از گذشته، به اجرا گذاشته خواهد شد، چه خواهد بود. استراتژی مورد اجرا در این روند یا با تغییری جامعه شناختی موجب نابودی واقعی داعش خواهد شد و یا اینکه منجر به بازتولید دوباره این گروه خواهد گشت.


این مقاله برای اولین بار در خبرگزاری آناتولی به تاریخ اول سپتامبر ٢٠٢٠ منتشر شده است:
https://www.aa.com.tr/tr/analiz/irak-ve-suriye-de-deas-in-yukselisi/1959530

مقالات دیگر