رویگردانی مردم از روحانيت در ایران پس از انقلاب

رویگردانی مردم از روحانيت در ایران پس از انقلاب
با فشار دادن دکمه های + و - می توانید اندازه فونت متن را تغییر دهید.
کارشناس ارشد مشتاق الحلو

رئیس دانشگاه قم و عضو مجلس خبرگان رهبری، عسگر دیرباز روز ١٢ ماه جاری در یازدهمین اجلاسیه "جامعه مدرسین و علمای بلاد" نسبت به کاهش مستمر حضور روحانیت در مجلس شورای اسلامی هشدار داده و خواستار چاره جویی برای این مشکل شد. او دو اقدام زیر را برای حل این مشکل پیشنهاد کرد: شناسایی افراد متعهد از روحانیون و تقاضا از آنها برای نامزدی در انتخابات؛ و ارتباط بیشتر جامعه مدرسین با شورای نگهبان. چندی قبل هم مهدوی كنی، رئیس وقت مجلس خبرگان رهبری با اشاره به اینکه اگر در هر دوره تعداد روحانيون مجلس نسبت به مجالس قبلی کمتر شود، مجلس انقلابی و اسلامی نخواهد شد، حضور روحانيون در مجلس را لازم دانست.

دغدغه كاهش سهم روحانيت از مدیریت کشور

هرچند روحانیون پستهای کلیدی نظام از قبیل رهبری، مجلس خبرگان، دستگاه قضایی و فقهای شورای نگهبان، نمایندگان رهبری در نهادهای مختلف و ائمه جمعه و... را در اختیار دارند، اما این پستها انتصابی و یا شرط تصدی آنها روحانی بودن است. در مقابل سهم روحانیون در پستهای انتخابی مانند نمایندگی مجلس شورا و انتخابات شوراهای اسلامی از ابتدا تاکنون به طور مستمر رو به کاهش است. طی چهار دهه گذشته در نتیجه حمایت دولت و دستگاه رهبری، شمار روحانیون در کشور چندین برابر شد، اما علیرغم این افزایش تعداد و امکانات و نهادهایی که در اختیار دارند و با وجود نظارت شورای نگهبان بر انتخابات، نتوانسته اند موقعیت خود را در مجلس حفظ کنند.

آمار تعداد نمایندگان مجلس نشان می دهد که حضور روحانيون در دوره فعلی (دهم) ١٠ ٪  دوره اول می باشد. تعداد نمایندگان روحانی در دوره ­های مختلف مجلس به ترتیب زیر بوده است: در دوره اول از مجموع ٢٧٠ نماینده، ١٦٤ روحانی، دوره دوم ١٥٣، دوره سوم ٨٥، دوره چهارم ٦٧، دوره پنجم ٥٣، دوره ششم (تعداد نمایندگان به ٢٩٠ نفر افزایش یافت) ٣٥، دوره هفتم ٤٣، دوره هشتم ٤٤، دوره نهم ٢٧ و دوره دهم (دوره فعلی) ١٦ روحانی که کمترین تعداد در تاریخ جمهوری اسلامی است. همانطور که ملاحظه می شود درصد روحانیون مجلس از ٦٠ ٪   مجلس اول به کمتر از ٦  ٪ مجلس دهم کاهش یافته و این سیر نزولی همواره ادامه داشته است.

این مسئله باعث نگرانی مقامات ارشد نظام شده است. خامنه ای از تلاش دشمن برای ترويج "اسلام منهای روحانيت" هشدار داد. جوادی آملی نیز با ابراز نگرانی نسبت به آینده روحانیت و حوزه در ایران، اظهار داشت: اگر ملت قیام کند، همه ما [روحانیون] را به دریا خواهد ریخت. هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجمع تشخیص مصلحت نظام هم بارها نسبت به افزایش فاصله مردم با روحانیت ابراز نگرانی کرد. برخی هم روحانیون را از آنچه که بر سر ارباب کلیسا آمد، برحذر می دارند.

اگر نظام جمهوری اسلامی تمامی نشانه های رویگردانی مردم از روحانیت را به عنوان سلب مشروعیت آن از طرف مردم نمی پذیرد و یا به نحوی توجیه می کند، برای رویگردانی مردم از آنها در انتخابات نمی تواند دلایل قانع کننده ای ارائه دهد.

دلایل و نشانه های کاهش محبوبیت روحانیت

به جرئت می توان گفت که بسیاری از مردم قبل از انقلاب به روحانیت اعتماد داشته و این نهاد را پناهگاه خود می دانسته اند. آن وقت روحانیون در قدرت سیاسی نقشی نداشتند، اما از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون، تغییرات اجتماعی بسیاری رخ داد که نمایانگر افول شدید محبوبیت روحانیت، به ویژه روحانیت مدافع نظام به شمار می رود. برخی این امر را با پدیده دین گریزی جامعه ایران مرتبط می دانند. کاهش میزان اعتماد و محبوبیت روحانیون در جامعه البته دلایل دیگری  هم دارد. از نظر شبیری زنجانی، از مراجع تقلید قم این دلایل عبارتند از: ورود روحانیون به عرصه سیاسی؛ سطح علمی پایین بسیاری از آنها؛ رفتار ناشایست و عملکرد نادرست برخی از آنها؛ فاصله با مردم. از دیگر دلایل این امر را می توان به موارد ذیل اشاره کرد: پاسخگو نبودن به نیاز جامعه؛ سکوت درباره مشكلات و نگرانیهای اصلی مردم؛ ترویج اوهام و خرافات؛ وابسته بودن به نهاد قدرت و در حقیقت نماد حکومت بودن به طوری که خشم از حاکمیت به نفرت از آنها منجر می شود.

کاهش حضور روحانیون در مجلس تنها نشانه رویگردانی مردم از این قشر نیست، بلکه موارد متعددی هم هست که به عنوان نمونه، به برخی از آنها اشاره می شود. بر اساس یک نظرسنجی در سال ۱۳۸۰، ۵۲% مردم معتقد بودند که روحانیت اعتبار پیشین خود را از دست داده‌ است. طبق نظرسنجی دیگری در سال ۸۶، رتبه اعتماد به معلمان یک و رتبه‌ روحانیون هفت بود. اکنون و با گذشت بیش از ده سال، مطمئنا رتبه این قشر تنزل کرده است. از دیگر نشانه های رویگردانی مردم از روحانیون می توان به موارد ذیل اشاره کرد: شعارهای تند علیه روحانیت و حمله به مدارس و حوزه های علمیه در اعتراضات سال گذشته؛ نشر شب نامه ها علیه برخی مراجع تقلید در شهر قم، از قبیل اتهام مکارم شیرازی به فساد مالی و لقب دادن به وی به عنوان "سلطان شکر"؛ بی اعتنایی و یا بی تفاوتی نسبت به فتاوی مراجع؛ بدرفتاری در اماکن عمومی و معابر با روحانیون به گونه ای که خیلی از آنها هنگام سفر به شهرهای بزرگ و به ویژه تهران، لباس روحانیت را در می آورند تا شناسایی و مورد آزار و اذیت قرار نگیرند؛ خودداری بسیاری از خانواده ها از دادن دختران خود به طلاب و یا دعوت از روحانیون برای حضور در مراسم میهمانی های خانوادگی؛ جکهای فراوانی که در میان مردم دهان به دهان می شود، و از تنزل شأن و تحقیر روحانیون در جامعه حکایت دارد. به علاوه، هرچند حکومت مجوز تولید کارهای هنری منتقد روحانیت را نمی دهد، اما در فیلمهایی مانند "مارمولک" و فیلمهای مربوط به زندگانی پیامبران و امامان، کنایه های آشکار و پنهان در انتقاد از روحانیون مشاهده می شود.

دلیل کاهش اعتماد و مشروعیت روحانیت نزد مردم را باید درون خود نظام و روحانیت طرفدار نظام جستجو کرد. روحانیت به جای نظارت و انتقاد از حکومت و حمایت از مردم، خود متصدی پستهای اجرایی حکومت شد. این مسأله هم قدرت و هم ثروت برای روحانیون در پی داشت، و در نتیجه مردم از روحانیت متنفر شده و آن را مسؤول هر عیب و نقصی در نظام سیاسی و اقتصادی کشور می بینند. تا وقتی که روحانیت در نظام سیاسی کشور نقش داشته باشد، احتمال تنزل جایگاه روحانیون در جامعه افزایش خواهد یافت.

مقالات دیگر