سیاست ایران در تغییر ساختار جمعیتی سوریه

سیاست ایران در تغییر ساختار جمعیتی سوریه
با فشار دادن دکمه های + و - می توانید اندازه فونت متن را تغییر دهید.

مهندسی ساختار جمعیتی یا تغيير بافت جمعیتی نوعی از اقدامهای عامدانه، گسترده، ریشه ای و برنامه ریزی شده با هدف تغییر ساختار جمعیتی مساحت مشخصی از یک سرزمین است، به گونه ای که سرانجام به دگرگونی غیر طبیعی ویژگیهای ترکیب جمعیتی آن منتهی می شود. این امر بیشتر با اهداف سیاسی، ایدئولوژیک و یا نظامی صورت می گیرد.

١. درست است که فرایند تغییر ساختار جمعیتی که بسیاری از شهرهای سوریه را در برگرفته است، پس از  آغاز قيام مردم سوریه آغاز گردید، اما سالها پیشتر برای آن زمینه سازی شده بود. سه پژوهش معتبری که بین سالهای ٢٠٠٦-٢٠٠٩م انتشار یافته اند، به نقش نظام سوریه در جهت گسترش تشیع در داخل آن کشور پرداخته اند:

٢. در سال ٢٠٠٦ پژوهشی ٣٢ صفحه ای با عنوان «پژوهشی اجتماعی-آماری دربارۀ تلاش برای شیعه سازی مردم سوریه (بین سالهای ١٩٨٥-٢٠٠٦م) » منتشر شد که نزار نیوف؛ نویسنده و روزنامه نگار سوری مقدمه ای بر آن نوشته بود. تعدادی از پژوهشگران در حوزۀ جامعه شناسی، جامعه شناسی سياسي و آمار که همۀ آنها سکولاریست و فعال جامعۀ مدنی در سوریه بودند، کار تهیۀ آن را در مدت ٦ ماه بر عهده داشتند.

٣. در سال ٢٠٠٩ پژوهشی محدودتر با عنوان «دگرگونی شیعی در سوریه» منتشر گردید و بخشی از جلد هشتم کتاب «اتجاهات حالیه فی الإیدیولوجیا الاسلامیه» به شمار می آید. این پژوهش را پرفسور خالد سنداوی؛ پژوهشگر مطالعات شیعه شناسی تهیه کرده و توسط «مرکز الاسلام و الدیموقراطیه و مستقبل العالم الاسلامی» وابسته به پژوهشکدۀ «هادسون» انتشار یافته است.

در سال ٢٠٠٩ نیز پژوهش دیگری -که ظاهراَ به میزان زیادی حرفه ای، مستند و تحقیقی است- با عنوان «بعث شیعی در سوریه از سال ١٩١٩ تا ٢٠٠٧م» توسط پژوهشکدۀ بین المللی مطالعات سوریه در ٢٠٨ صفحه منتشر گردید.

تمامی این تحقیقات بر روی این موضوع اتفاق نظر دارند که زمینه سازی برای شیعه نمودن مردم سوریه از زمان حافظ اسد آغاز شده بود. اما او از این مسئله به منظور دستیابی به منافع سیاسی بهره برداری می کرده است، و زمام باید و نبایدهای آن را خود در اختیار داشته و تا جایی که ممکن بوده، ویژگیهای ساختار جامعۀ سوریه را مراعات می کرده است. این مسئله در دوران بشار اسد به سرعت در مسیر متفاوتی قرار گرفت، زیرا تبلیغ برای مذهب شیعه در جامعۀ سوریه -که اکثریت قاطع مردم آن اهل سنت اند- به شکل پروژه ای سیاسی برای رژیم درآمد. این اقدام بر پایۀ رویکرد شخص بشار اسد و ارگانهای رسمی دولت او و با هدف تقویت پایه های هم پیمانی با ایران و حزب الله لبنان انجام می گرفت. اسد دست ایران را برای گسترش تشیع در سوریه باز گذاشت و از این طریق ایران اجازه یافت به گونه ای بی سابقه نفوذش را در داخل سوریه گسترش دهد.

ابزارهای گسترش نفوذ ایران در سوریه

- ساخت تعداد زیادی زیارتگاه های شیعه در مناطق مختلف سوریه؛ به گونه ای که سرانجام به تشکیل یک پایگاه ایرانی دور و بر آن زیارتگاه ها زیر پوشش تبلیغ مذهب شیعه، منجر شد.

- اجازۀ تأسیس حوزه های علمیه و دانشکده های شیعی، و ارائۀ هر گونه خدمات و تسهیلات لازم به آنها و در برابر ایجاد فشار همه جانبه بر جامعۀ اهل سنت. آمارها نشان می دهند که در فاصلۀ زمانی سالهای ٢٠٠١-٢٠٠٦م تنها در منطقۀ زینبیه ١٢ حوزۀ علمیه و ٣ دانشکدۀ شیعی ساخته شده اند. یعنی تنها در عرض چند سال، سه برابر آنچه در طول یک ربع قرن در سوریه برای شیعیان ساخته شده، انجام گرفته است.

- اجازه به ایران برای به کارگیری پول جهت جلب نظر نیازمندان و مستمندان اهل سنت برای گرویدن به مذهب شیعه.

- اعطای مجوز رسمی به فعالیت و تبلیغ مذهب شیعه از  طریق حضور گستردۀ روحانیون شیعه در رسانه های رسمی؛ به ویژه در تلویزیون دولتی. برای مثال به عبد الحمید مهاجر مبلغ شیعی عراقی اجازه داده شده که هفته ای برنامه ای یک ساعته را در تلویزیون رسمی داشته باشد، همچنین مبلغ شیعی عراقی عبد الزهراء اجازه یافت که از طریق رادیوی اف ام برنامه هایی را با عناوین عقیدتی و سیاسی -مشابه برنامه هایی که حزب الله لبنان و مجلس اعلای اسلامی عراق عرضه می کنند- ارائه دهد.

- اعطای تابعیت سوری به شیعیان دیگر کشورها که به دور از شرایط قانونی انجام می گرفت.

عکس العملها

در پی اقدامات هدفمندی که جهت دستکاری در ساختار جمعیتی سوریه انجام گرفته، موج گسترده ای از نگرانی و اعتراضات بی سابقه در تاریخ آن کشور به وجود آمده است.

- در ماه ژوئیه ٢٠٠٦م، بیش از ٢٠٠ نفر از علمای برجستۀ سوریه نامه ای را برای بشار اسد ارسال و خشم و نگرانی خود را از گسترش تشیع در کشور ابراز و تلمیحا به این موضوع اشاره نمودند که این اقدامات با حمایت ارگانهای رسمی دولتی انجام می گیرد و بر خلاف تمامی قوانین معمول در کشور است.

- در همان سال تعداد زیادی از شخصیتها و احزاب سوری مخالف رژیم در خارج از کشور بیانیه های اعتراض آمیزی در این خصوص منتشر کردند که از میان آنها می توان به عبد الحلیم خدام معاون سابق رئیس جمهور، جبهۀ نجات ملی و حقوقدان مشهور سوری هیثم المالح اشاره کرد.

- در یکی از نامه های "محرمانۀ" سفارت آمریکا در دمشق مورخ ٨ فوریه ٢٠٠٧ با عنوان «شیعه در سوریه و انتخابات نظام» به جزئیات دیدار سمیر التقی مشاور ولید المعلم وزیر امور خارجۀ سوریه و مایکل کوربن قائم مقام سفارت آمریکا در دمشق اشاره شده بود. در آن گزارش، مقام سوری توضیح داده است که چگونه دولت بشار اسد تسهیلات لازم را برای پروژۀ شیعه نمودن مردم اهل سنت سوریه فراهم نموده و چطور این مسئله، تأثیر منفی خود را بر جامعۀ سوریه بر جای گذاشته و خشم و نگرانی فزاینده ای را سبب شده است.

پس از آغاز قیام مردم سوریه

رژیم بشار اسد از سال ٢٠٠٠ تا ٢٠١٠م پروژۀ ایران در سوریه را دنبال می کرد، ولی پس از آغاز خیزش مردم سوریه، اسد کنترل امور را از دست داد و اکنون خود رژیم ایران و گروه های وابسته به آن -شبه نظامیهای شیعی لبنانی، عراقی، ایرانی، پاکستانی، افغانی و دیگر کشورها- این نقش را ایفا می کنند.

موضوع تغییر بافت جمعیتی سوریه تنها در دو سال اخیر توجه رسانه ها را به خود جلب کرده است. اما این موضوع از زاویۀ داخلی و در این چارچوب که ایران برای پشتیبانی از دولت بشار اسد، جلوگیری از فروپاشی آن و پاسداری، تقویت و سپس بازسازی مشروعیت آن تلاش می کند، مورد توجه قرار می گرفت، نه از لابلای نگاه استراتژی منطقه ای ایران یا آنچه که به اصطلاح هلال شیعی نامیده می شود.

در این اواخر هم حدس و گمانهایی در سوریه راجع به گذرگاه زمینی ایران از تهران تا دریای مدیترانه وجود دارد که به استقرار طیف جمعیتی شیعۀ طرفدار ایران در طول مسیر تهران، عراق، سوریه و لبنان وابسته است. اما در این رابطه باید به چند نکته اشاره کرد:

١. هنگامی که از مهندسی ساختار جمعیتی و دگرگونی بافت جمعیتی صحبت می شود، منظور برخی از مناطق دارای ویژگیهای استراتژیک برای ایران است، نه تمامی جغرافیای سوریه. در حقیقت حد اقل ١٢ منطقه در سوریه دستخوش اقدامات تغییر بافت جمعیتی قرار گرفته اند.

٢.برخی فاجعۀ مهندسی ساختار جمعیتی در سوریه و زیانهای ناشی از آن را اندک می شمارند، عده ای دیگر نیز به گونه ای دربارۀ آن راه مبالغه را در پیش می گیرند که البته افراط و تفریط در این مورد درست نیست. اما هر وقت بخواهیم موضوع را از نزدیک بررسی نماییم، بایستی این نکته را از یاد نبریم که: جنگی که بشار اسد پس از قیام مردم آن کشور به راه انداخت، به کشته شدن حدود نیم میلیون انسان، آواره و پناهنده شدن ١١ میلیون نفر -یعنی حدود نصف جمعیت کشور- که اکثریت قاطع آنان اهل سنت هستند، انجامیده است. این مسئله ما را ناچار می سازد که دربارۀ اهمیت مهندسی و بازسازی ساختار جمعیتی و اهداف و پیامدهای آن بیندیشیم. درست است که جمعیت شیعیان سوریه در بالاترین برآورد چیزی بین ٠.٤% و ١.٤% است، اما این جمعیت قدرت خود را بیشتر از جامعۀ علویها که جمعیت آنها حدود ١١.٥% از کل کشور است، کسب می کند.

٣. موضوع صرفا به آمار محدود نمی شود، بلکه بیشتر به واگذاری قدرت به اقلیتی از جامعه، میزان اعمال قدرت، امتیازات و گسترش نفوذ و مناطقی که در آنها اسکان داده می شوند، در ارتباط است.

موارد مذکور کار ایران را در بازسازی و مهندسی ساختار جمعیتی در برخی از مناطق استراتژیک برای این کشور از راه قطع ارتباط میان مردم و محل سکونت آنها آسان گردانیده است. ایران و رژیم اسد برای دستیابی به این هدف به اقدامات زیر دست زده اند:

- ویران سازی برنامه ریزی شدۀ منطقۀ مورد نظر

- کشتار دسته جمعی مردم ساکن در آن منطقه

- محاصرۀ نظامی، گرسنه نگه داشتن و به دنبال آن کوچ دادن اجباری ساکنان آن

- جلوگیری از بازگشت مردم به محل سکونت خود پس از تسلط بر آن مناطق

- به آتش کشیدن مراکز ثبت اسناد و ثبت احوال برای جلوگیری از بازگشت ساکنان اصلی و جایگزینی آنها با طرفداران ایران و رژیم سوریه

- خرید املاک، به ویژه املاک استراتژیک، حساس و تاریخی

- جلب شیعیان سوری و خارجی، یا شیعیان خارجی مقیم آن کشور و اسکان آنان به جای ساکنان بومی

بنابر اسناد معتبر از تمامی این راه کارها -دست کم در 12 منطقه داخل سوریه- استفاده شده و هدف از آن ایجاد تغییر ساختار جمعیتی بوده است. بدون گمان آن ابزار و راهکارها غیر قانونی هستند که بر پایۀ قوانین بین المللی و ارزشهای انسانی، جنایتی ضد بشری، جنگی و اقدام به کشتار جمعی به شمار می آیند.

انگیزه ها

١. انگیزه های فرقه ای: انگیزه های فرقه ای را می توان از هویت عناصر فعال در برنامۀ مهندسی ساختار جمعیتی سوریه و اظهارات آنها تشخیص داد و علاوه بر رژیم علوی سوریه، شامل ایران و شبه نظامیهای وابسته به آن می شود که با شعار حمایت از مقدسات شیعه و اهل البیت وارد سوریه شده اند.

٢. انگیزه های سیاسی: بخشی از پروژۀ ایجاد دگرگونی در ساختار جمعیتی سوریه با سپردن قدرت به عناصر محلی وابسته به ایران ارتباط دارد. برای نمونه پس از آن که فرضیۀ فروپاشی رژیم در سال ٢٠١٣م و در مراحل گوناگونی از جنگ نزدیک بود که به واقعیت تبدیل شود، کار بازنگری و مهندسی بافت جمعیتی دمشق و حومۀ آن، با هدف حمایت از رژیم اسد، تقویت توان دفاعی و جلوگیری از فروپاشی آن صورت گرفته است. شهر کوچک «داریا» که هدف سیاست دگرگونی ساختار جمعیتی قرار گرفته است، هرچند با کاخ ریاست جمهوری تنها چند کیلومتر فاصله دارد، اما برای چندین سال در برابر حملات مکرر رژیم سوریه و ایران مقاومت کرد. بر پایۀ این رویکرد که پاسداری و تقویت رژیم اسد به ایجاد تغییر ساختار جمعیتی در محدوده های جغرافیایی نزدیک به مراکز قدرت رژیم در پایتخت، نیاز دارد، این پروژه در آن شهر اجرا شده و هم اکنون در حومۀ دمشق در حال جریان است.

در رابطه با مناطق محل سکونت علویها -که کانون اصلی تأمین نیروی انسانی و پشتیبانی از رژیم اسد به شمار می آید- وضعیت مشابهی حکم فرماست؛ زیرا نخستین اقدامات برای ایجاد دگرگونی در ساختار جمعیتی عملا از نوار ساحلی سوریه آغاز شد. اما در دیگر مناطقی که بیشتر در نوار مرزی با کشورهای همجوار به ویژه لبنان و عراق قرار دارند، اقدامات تغییر ساختار جمعیتی با انگیزه های مربوط به برنامۀ اصلی ایران یعنی انگیزه ها فرقه ای، گسترش نفوذ و حضور در منطقه صورت گرفت.

٣. انگیزه های ژئوپولتیکی فرقه ای: این مسئله در اصل با پروژۀ ایران در منطقه در ارتباط است؛ ایران کانونهای جمعیتی شیعه و اقلیتهای مرتبط با آن در منطقه را پایگاه هایی برای گسترش نفوذ خود در کشورهای لبنان، عراق، سوریه، یمن، بحرین و دیگر کشورها می شمرد.

چنانچه نظام سیاسی حاکم بر کشوری که ایران آن را هدف اجرای برنامه های خود قرار می دهد، به آن وابسته نباشد، بهره گیری تهران از آن کانونهای جمعیتی طرفدار خود با مشکلاتی روبرو می شود. برای گذار از این مشکل ده ها سال است که تهران برای ایجاد ارتباط میان ترکیبهای جمعیتی شیعی با یکدیگر در داخل کشور مورد نظر تلاش می نماید. علاوه بر این، ایران برای ایجاد ارتباط میان آن کانونهای جمعیتی شیعه با اقلیتهای همسو و موجود در کشورهای همجوار از هیچ تلاشی فروگذار نکرده است. سرانجام این سیاست به بروز آنچه که با نام «پروژۀ خط ارتباط زمینی ایران با دریای مدیترانه» شناخته می شود، انجامیده است.

مناطقی که هدف این برنامه های ایران قرار گرفته اند، از ساکنان اصلی تخلیه شده، و عناصری از علویها و شیعیان داخل یا خارج از کشور جایگزین آنان شده اند، تا مناطق هم مرز با لبنان و عراق از مردم سنی خالی شوند. برای نمونه استان حمص با سه کشور عراق، اردن و لبنان دارای مرزهای مشترک است. این موقعیت سبب شده، به صورت منطقه ای نمونه برای کاشت نهال کانونهای شیعی طرفدار ایران در بیاید. همچنین استان ریف دمشق که از غرب و شمال غرب با لبنان، از شرق با اردن و هم مرز با عراق است، از وضعیت مشابهی برخوردار است.

اهداف نهایی ایران

- ایران از پشتوانه های استواری که تضمین کنندۀ در اختیار گرفتن رهبری منطقه، یا ایجاد نفوذ مداوم و باثبات باشد، برخوردار نیست. به همین خاطر برای رویارویی با چالشهای پیش رو که آن را از تحقق برنامه هایش باز می دارند، یا توانمندی آن را کاهش می دهند، به ابزارهای غیر کلاسیک همچون شبه نظامیهای مسلح برون مرزی، گسترش ایدئولوژی فرقه ای «ولی فقیه» در میان کانونهای جمعیتی شیعه در جهان عرب، ایجاد دگرگونی در ساختار جمعیتی و ... متوسل می شود.

- این وضعیت همچنین بر شرایط حضور ایران در سوریه صدق می کند، زیرا ایران توانایی تسلط مستقیم بر کشور یا ایجاد نفوذ مستقیم و مداوم در آن را ندارد. یکی از ابزارهای این کشور برای غلبه بر این چالش، ایجاد کانونهای جمعیتی طرفدار خود در مناطق جغرافیایی استراتژیک مورد نظر از راه اعمال سیاست تغییر ساختار جمعیتی است.

- مهندسی ساختار جمعیتی در برخی از مناطق سوریه تنها با هدف ایجاد اختلال در ویژگیهای بافت جمعیتی سنتی صورت نمی گیرد. به عبارت دیگر، ظاهرا این مسئله با انتقال مجموعه ای از انسانها از جایی به جای دیگر و جایگزین نمودن آنان با شیعیان یا هواداران ایران در ارتباط است؛ چه اهل سوریه باشند چه خارجی. اما با توجه به ماهیت مسئلۀ دستکاری در ساختار جمعیتی، این امر به اجرای برنامۀ جایگزینی جمعیتی از طریق ایجاد «مناطق نفوذ جغرافیایی ایران» ارتباط مستقیم دارد، تا شرایط لازم را برای تسلط بر گروه هایی خاص از مردم و به کارگیری آنان برای تأثیرگذاری بر سیاست آن کشورها، در اختیار گرفتن زمام تصمیم گیری در آن کشورها، یا پاسداری از نفوذ دائمی خود در آنها -مانند لبنان و عراق- فراهم گرداند.

- موقعی که محدوده ای جغرافیایی خالی از سکنه یا دارای جمعیت بسیار اندک و پایین باشد، اعمال حاکمیت و ایجاد نفوذ در آن منطقه بسیار آسان است، از سویی از دست دادن آن نیز آسان خواهد بود. اما چنانچه در آن منطقه ساکنانی هماهنگ با خواست قدرتی که به دنبال تسلط بر آن منطقه است، وجود داشته باشند، منطقه و ساکنان آن نیز در درازمدت، بیشتر قابلیت تسلط را خواهند داشت. بدین ترتیب تغییر ساختار جمعیتی در برخی از مناطق جغرافیایی سوریه، ایران را برای تسلط بر آن مناطق یاری می دهد. به علاوه، ایجاد نفوذ مستقیم و دائمی بر کانونهای جمعیتی هوادار، بسترهای لازم را برای دستیابی به اهداف خود بدون نیاز به اعمال قدرت فراهم می گرداند.

- هنگامی که ویژگیهای تشکیل دهندۀ هویت، فرهنگ و سیاست یک کشور در معرض دگرگونی قرار گیرند، کار بازسازی آنها نه تنها بسیار سخت خواهد بود، بلکه بازسازی آن به عامل «زمان» نیاز مبرم خواهد داشت. ایران ابتدا در ارائۀ نخستین نمونۀ مورد نظر خود در لبنان موفق عمل کرد، سپس به صورت همه جانبه وارد میدان عراق گردید، و بعد کار را در مناطقی دیگر پیگیری کرد. مسلم است که چنانچه دگرگونی ساختار جمعیتی در جایی اعمال شود، باز گردانیدن اوضاع به شرایط پیش از آن حتی پس از خروج اشغالگر بسیار سخت خواهد بود، و این یعنی ادامۀ حضور و نفوذ.

- بی گمان برنامۀ تغییر ساختار جمعیتی در برخی از شهرها و مناطق سوریه، به انحلال و فروپاشی بافت اجتماعی، ایجاد حالتی از گسستگی، ریشه دار کردن شکاف اجتماعی و بروز ابعاد فرقه ای می انجامد. این پدیده با توجه به ماهیتش این فرصت را در اختیار ایران و غیر ایران قرار خواهد داد که در درازمدت در سوریه برای خود جای پایی پیدا کنند، هرچند که چالش كنوني در ارتباط با بود و نبود بشار اسد حل و فصل شود.

- ایجاد دگرگونی در ساختار جمعیتی به تبديل «مناطق نفوذ جغرافیایی» به کمربندی فرقه ای و به هم پیوسته کمک خواهد کرد، و می تواند دامنۀ نفوذ ایران را از تهران تا دریای مدیترانه گسترش بخشد، آن هم با کمترین هزینۀ ممکن و همراه با ادامۀ هرچه بیشتر نفوذ به وسیلۀ عناصر غیر ایرانی اما وابسته به ایران. تغییر بافت جمعیتی زمینه را برای ایجاد مناطقی به هم پیوسته و گذرگاه های جغرافیایی که کار انتقال سریع نیروی انسانی و تجهیزات و کالا را آسان می نماید، فراهم می سازد. همچنین در صورت نیاز امکان جدایی آن مناطق از کشور مورد نظر را دوچندان می کند.

مقالات دیگر