آیا ایران قادر به تداوم حضور نظامی اش در سوریه خواهد بود؟

آیا ایران قادر به تداوم حضور نظامی اش در سوریه خواهد بود؟
با فشار دادن دکمه های + و - می توانید اندازه فونت متن را تغییر دهید.

در حالی که جنگ در سوریه از فاز نظامی به تدریج خارج می شود و به سمت فاز سیاسی پیش می رود، بحثها پیرامون آینده حضور نظامی جمهوری اسلامی ایران در این کشور به اوج خود رسیده است. تقریبا ۶ سال از حضور نظامی ایران در سوریه می گذرد، حضوری پر فراز و نشیب که با صرف میلیاردها دلار هزینه و کشته شدن صدها تن از افسران سپاه قدس و نیروهای مورد حمایت تهران در سوریه همراه بوده است. با گذشت این سالها و در شرایطی که بحران ارز در سایه بازگشت مجدد تحریمهای ایالات متحده علیه ایران به ناامیدی مردم نسبت به دورنمای اقتصادی کشور دامن زده است، رهبران ایران همچنان خواهان تداوم حضور نظامی در سوریه هستند.

در هفته ها و ماه های اخیر اما تلاش دیپلماتیک گسترده ای از سوی مقامات آمریکا و اسرائیل در راستای اعمال فشار به روسیه و حتی رژیم اسد برای فراهم آوردن مقدمات خروج نیروهای ایرانی از خاک این کشور انجام شده است. در همین راستا، جان بولتون مشاور امنیت ملی آمریکا در تاریخ ۲۳ اوت (اول شهریور) در دیدار با همتای روس خود نیکلای پاتروشف در ژنو درباره نقش ایران در سوریه بیان کرد که خروج تمامی نیروهای ایران از سوریه اولویت واشنگتن محسوب می شود.

درست سه روز پس از این دیدار، امیر حاتمی وزیر دفاع و پشتیبانی ایران در صدر هیئت نظامی به دمشق سفر کرد و در دیدار با بشار اسد صراحتاً از عزم جمهوری اسلامی برای کمک به سوریه در زمینه های نظامی و اقتصادی سخن گفت. اگرچه اخبار زیادی از جزئیات "همکاری نظامی" ایران و سوریه به بیرون درز نکرد، اما خبرگزاری دولتی ایرنا روز سه شنبه به نقل از ابوالقاسم علی نژاد وابسته نظامی ایران در سوریه نوشت: ادامه حضور مستشاران ایران در سوریه بخشی از این توافق همکاری نظامی میان تهران و دمشق است.

به راستی اما جمهوری اسلامی ایران در شرایطی که در داخل با بحران اقتصادی و در خارج با فشار تحریم دست و پنجه نرم می کند، از تداوم حضور نظامی در سوریه چه می خواهد؟ با توجه به مؤلفه های مهمی نظیر گذار تدریجی سوریه به سوی گفت و گوها در مورد بازگشت آوارگان، تدوین قانون اساسی و بازسازی کشور، درک متقابل روسیه، اسرائیل و آمریکا از نگرانی های ژئوپلیتیک و امنیتی  یکدیگر در سوریه و نیز فشار تحریمهای اقتصادی ایالات متحده بر ایران، آیا می توان گفت که جمهوری اسلامی ایران قادر به حفظ و یا تداوم حضور نظامی خود در سوریه است؟

شکل گیری محور پرهزینه مقاومت

روابط ایران و سوریه از ابتدای جنگ سرد تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران تحت تأثیر عوامل منطقه ای و تحولات بین المللی همواره دچار نوسان بوده است. دوران جنگ سرد با افت شدید روابط ایران و سوریه همراه بود، چراکه ایران به بلوک غرب تمایل و سوریه در بلوک شرق قرار داشت. در دهه ۸۰ میلادی  تهدیدهای مشترک مانند اسرائیل و عراق به همسویی نسبی مناسبات انجامید و در دهه ۹۰ مواضع آمریکا، ترکیه و اسرائیل به گونه ای بود که تهران و دمشق را به یکدیگر نزدیکتر ساخت. تهاجم نظامی آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ و حمله اسرائیل به جنوب لبنان و غزه بعدها به تقویت بیشتر روابط این دو کشور منجر شد. به طور کلی پیوندهای ایدئولوژیک و استراتژیک میان جمهوری اسلامی ایران و سوریه در طول ۱۵ سال گذشته که با دوران زمامداری بشار اسد مصادف بوده، مستحکمتر شده است. برای ایران اما سوریه از اهمیت استراتژیک ویژه ای برخوردار است چراکه سوریه دقیقاً در خط مقدم "جبهه مقاومت" قرار دارد.

در اوت سال ۲۰۰۹ زمانی که نه از بهار عربی خبری بود و نه از دولت اسلامی عراق و شام (داعش)، آیت الله خامنه ای در دیدار با بشار اسد، شرایط حاکم بر منطقه خاورمیانه در آن دوران را "به نفع جبهه مقاومت و ایستادگی و به ضرر آمریکا" دانست و گفت اتحاد سوریه و ایران مظهر مقاومت در منطقه به شمار می رود.

هنوز ۲ سال از این دیدار نگذشته بود که سوریه درگیر جنگ داخلی شد و ایران که در ابتدا به طور غیرمستقیم از رژیم اسد حمایت می کرد، به تدریج از سال ۲۰۱۲ به حمایت جدی از اسد در برابر اتحاد فرانسه-بریتانیا-ترکیه-کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس پرداخت، اتحادی که ائتلاف ملی اپوزیسیون سوریه را رسماً به عنوان نمایندگان مشروع مردم سوریه به رسمیت می شناخت و از گروه های مخالف اسد حمایت می کرد.

بی تردید تلاش ایران و سوریه برای تشکیل نیروهای دفاع ملی سوریه که با الگو گرفتن از نیروی مقاومت بسیج در ایران و در اواخر سال ۲۰۱۲ صورت پذیرفت، بر این موضوع دلالت داشت که برای جمهوری اسلامی ایران نه فقط بقای کشور سوریه بلکه خود رژیم اسد به لحاظ استراتژیک و ژئوپلیتیک از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است.

از  اوایل سال ۲۰۱۲ تا اواخر ۲۰۱۵، سه تحول عمده به اشکال مختلف به تقویت "عمق استراتژیک" جمهوری اسلامی ایران در سوریه کمک کرد: نخست وقتی رهبران ایران دریافتند که دولت اوباما حتی با عبور رژیم اسد از "خط قرمز"، واشنگتن قصد مداخله نظامی در سوریه را ندارد، این اطمینان خاطر را پیدا کردند که در راستای پیشبرد اهداف نظامی و ژئوپلیتیک خود، حداقل در کوتاه مدت با مانع جدی مواجه نخواهند شد. از اینرو، تشکیل و اعزام مستشاران نظامی ایرانی و نیروهای شیعه مورد حمایت تهران مانند زینبیون، فاطمیون و حزب الله لبنان در بین سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳ باعث پررنگ شدن حضور نظامی ایران در سوریه شد.

دوم آنکه با اعلام خلافت داعش در عراق و سوریه در تابستان ۲۰۱۴ و گسترش حیطه نفوذ این گروه تروریستی در سوریه، ایران که تا آن موقع با چالش مقابله با معارضین سوری روبرو بود، تهدید داعش را به فرصتی برای بسط نفوذ ژئوپلیتیکی خود در سوریه بدل ساخت.

سوم آنکه به دنبال ورود روسیه به کارزار جنگ سوریه در سپتامبر ۲۰۱۵ که با انتقادات مقامات ترکیه همراه بود و به ویژه زمانی که همکاری ایران و روسیه در نهایت در سال ۲۰۱۶ به بازپس گیری شهر استراتژیک حلب انجامید، ورق نبرد در سوریه به نفع ایران، روسیه و اسد برگشت.

از سال ۲۰۱۶ تاکنون همزمان با کاهش سیطره نظامی داعش در سوریه و بازپس گیری مناطق تحت کنترل مخالفان، روسیه تلاش نموده است ایران و ترکیه را در کنار خود در چارچوب توافقات صلح آستانه گرد هم آورد تا این سه کشور ضامن صلح با تعیین حدود مناطق "کاهش تنش" سه هدف عمده را دنبال کنند:
۱) پیشبرد مبارزه با داعش تا آخرین پایگاه این گروه تروریستی،
۲) جلوگیری از تشدید رقابت ژئوپلیتیک و نظامی میان بازیگران درگیر ناشی از ایجاد خلأهای امنیتی،
۳) تبدیل فضای نظامی به فضای سیاسی-دیپلماتیک برای بحران زدایی، بازگشت آوارگان سوری، تدوین قانون اساسی و بازسازی کشور.

چالشهای ایران برای بسط نفوذ نظامی 

اگر از عملیات نظامی قریب الوقوع رژیم اسد بر ضد گروه های مخالف و نیروهای تحریر الشام (النصره سابق) در استان ادلب بگذریم، قرائن و شواهد نشان می دهد که سوریه اکنون به تدریج در مسیر تحقق بخشیدن به هدف سوم یعنی تبدیل فضای نظامی به فضای سیاسی-دیپلماتیک قرار گرفته است. ایران اما با صرف هزینه های جانی و مالی بسیار درصدد است سهم قابل ملاحظه ای از آینده نبرد در سوریه را از آن خود سازد.

ذکر این نکته ضروری است که جمهوری اسلامی ایران اگرچه از بسط نفوذ استراتژیک-نظامی خود برای حذف مخالفان اسد و مبارزه با داعش استفاده کرده، ولی پیروزی های آهسته اما پیوسته نیروهای اسد و نیروهای مورد حمایت ایران نظیر حزب الله لبنان در مناطق مختلف سوریه از بوکمال گرفته تا درعا و قنیطره به تردیدهای اسرائیل نسبت به تلاش ایران برای ایجاد کریدور زمینی از تهران به بلندی های جولان دامن زده است.

تنشها بین ایران و اسرائیل تا آنجا پیشرفت کرد که اسرائیل بارها مواضع و پایگاه های نظامی منتسب به ایران (به طور مثال پایگاه هوایی تی-٤ در حمص) را هدف حملات جنگنده های خود قرار داد. با بالاگرفتن تنشها ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه که نمی خواهد دستاوردهای ژئوپلیتیک کشورش در جنگ سوریه به خاطر جاه طلبی بازیگران اصلی این نبرد از جمله ایران به باد برود، هم در دیدارهای متعددش با بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل در ماه ژوئیه گذشته و هم در نشست تاریخی اش با دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا در هلسینکی به هر دو آنها اطمینان داد که اگرچه نمی تواند ایران را به خروج از سوریه قانع کند، اما نگرانی های تل آویو و واشنگتن را در مورد افزایش نفوذ ایران در نظر خواهد گرفت و اجازه نخواهد داد نیروهای ایران در سوریه به مرز اسرائیل نزدیک شوند.

رویترز اخیراً به نقل از یک مقام ارشد دولت آمریکا گزارش داده بود پوتین و ترامپ در نشست هلسینکی بر سر موضوع خروج نیروهای ایران از سوریه "توافق اصولی" کردند. جان بولتون مشاور امنیت ملی آمریکا نیز به تازگی در دیدار با نتانیاهو اظهار داشت پوتین در هلسینکی به ترامپ گفته بود نمی تواند ایران را به خروج از سوریه متقاعد سازد، اما در عین حال او (پوتین) اعلام کرد مواضع و منافع ایران و روسیه (در سوریه) همسو با یکدیگر نیست.

بنابر این نظر به آنچه به تفصیل اشاره شد، می توان اینگونه استدلال کرد که به دلیل درک متقابل و نسبی روسیه، اسرائیل و آمریکا از نگرانی های ژئوپلیتیک و امنیتی  یکدیگر در سوریه، جمهوری اسلامی نمی تواند برای تداوم حضور نظامی خود در سوریه روی مسکو حساب ویژه ای باز کند. این بدان معنا نیست که روسیه، اسرائیل و آمریکا در قبال آینده اسد و سوریه و سایر مسائل منطقه ای مواضع و منافع کاملاً همسو با یکدیگر دارند، بلکه مقصود آن است که این سه بازیگر مهم بر سر اصل تحدید نفوذ نظامی و شعاع حرکتی نیروهای مورد حمایت ایران اتفاق نظر دارند، چراکه نمی خواهند تحریک و تحرکات نظامی هیچ بازیگری به باز شدن جبهه جدیدی در جنگ سوریه بینجامد، آن هم در وضعیتی که سوریه به تدریج در مسیر گفت و گوهای صلح (ژنو و سوچی) گام بر می دارد.

سایه سنگین بی اعتمادی بر روابط قدرت

به رغم پافشاری ایران بر حضور نظامی و محافظت از "محور مقاومت" در سوریه، این نکته را باید در نظر داشت که با وجود وفاداری اسد، دور از انتظار نخواهد بود اگر دولت اسد تحت فشار مسکو و یا در نتیجه فعل و انفعالات غیر قابل پیش بینی ناشی از گذار سوریه به سوی فاز سیاسی-دیپلماتیک به یکباره با حضور نظامی مستشاران و نیروهای ایران در سوریه مخالفت کند. به هر حال باید اذعان داشت که روسیه به عنوان بازیگر پراگماتیک (عمل گرا) در عرصه روابط بین الملل می تواند به خوبی از کارت ایران در چانه زنی هایش با ایالات متحده در زمینه های مختلف از جمله مذاکره بر سر خروج نیروهای آمریکایی از مناطق تحت کنترل گروه موسوم به نیروهای دموکراتیک سوریه (اس.دی.اف) در ازای خروج ایران استفاده کند.

علاوه بر وجود اصل بی اعتمادی و منفعت طلبی در روابط قدرت، در بعد تصمیمات رهبران سیاسی نیز این مثال تاریخی را نباید نادیده گرفت که انور سادات، رئیس‌ جمهوری فقید مصر که از متحدان استراتژیک اتحاد جماهیر شوروی محسوب می شد، در اقدامی غیر منتظره، هزاران مستشار شوروی را در سال ۱۹۷۲ از مصر اخراج کرد. اگرچه مقایسه شرایط مصر و سوریه و نسبت رابطه شان با روسیه علمی و حتی عملی نیست، اما بازی قدرت و سیاست همواره آبستن حوادث و چرخشهای غیر قابل پیش بینی است، چرخشهایی که در نتیجه بده و بستانهای قدرتهای بزرگ در راستای تأمین منافع این بازیگران رخ می دهد و پرونده سوریه هم از این قاعده مستثنی نیست.

نکته آخر آنکه بازگشت تحریمهای آمریکا علیه ایران بدون شک تمرکز سیاست خارجی ایران در قبال حمایت نظامی اش از دولت اسد را بر هم خواهد زد. با نگاهی به گذشته می توان اینگونه استنباط کرد که توافق هسته‌ ای سال ۲۰۱۵ بین شش قدرت جهانی و ایران که به لغو تحریمهای بین المللی بر ضد این کشور انجامید، ضمن آنکه از فشار بین المللی بر رهبران جمهوری اسلامی ایران کاست، در عین حال باعث شد تهران با پشتوانه از سرگیری صادرات نفت و گاز بتواند هزینه حمایتهای نظامی، مالی و لجستیکی خود از حامیان اسد را برآورده کند.

اکنون که ایران دوباره با تحریمهای همه جانبه آمریکا روبرو شده است و واشنگتن تلاش می کند کشورهای دیگر را به کاهش واردات نفت خود از ایران متقاعد کند، این احتمال می رود که ایران به شکل مؤثری قادر به تأمین هزینه ها برای تداوم حضور نظامی خود در سوریه نباشد. مضاف بر اینکه مشکلات داخلی عدیده نظیر افت شدید ارزش ریال، افزایش نرخ تورم و تشدید نارضایتی های عمومی دست تهران را برای هزینه کردن حتی در امر بازسازی سوریه می بندد.

نتیجه

جمهوری اسلامی ایران به سه دلیل اصلی در حفظ و نیز تداوم حضور نظامی خود در سوریه با مشکل مواجه خواهد بود.
۱) خروج تدریجی سوریه از فاز نظامی جنگ و گذار این کشور به سوی گفت و گوها در مورد بازگشت آوارگان، تدوین قانون اساسی و بازسازی کشور. این مؤلفه نیاز مبرم رژیم اسد به نیروی نظامی خارجی را تا حدی برطرف می سازد. علاوه بر این، ایران به طور یک جانبه، بدون هماهنگی با روسیه و ترکیه و بدون توجه به خواست دمشق و سایر ملاحظات امنیتی-سیاسی نمی تواند در سوریه دست به هر اقدامی بزند.
۲) وجود درک متقابل و نسبی میان روسیه، اسرائیل و آمریکا از نگرانی های ژئوپلیتیک و امنیتی یکدیگر در سوریه. این مسأله جمهوری اسلامی ایران را به لحاظ برخورداری از قدرت چانه زنی در برابر قدرتهای بزرگ مانند روسیه و آمریکا بر سر آینده سوریه در موضع پایینتری قرار می دهد. روسیه در سوریه به دنبال فراهم آوردن مقدمات برای ایجاد یک نظم جدید منطقه ای است و در این راه به بده و بستان با واشنگتن و تل آویو نیاز دارد.
۳) فشار تحریمهای اقتصادی ایالات متحده بر ایران و افزایش نارضایتی های مردمی از سیاستهای اقتصادی و جاه طلبی های ژئوپلیتیک ایران در منطقه، آن هم در وضعیتی که مردم با مشکلات اقتصادی دست به گریبانند، از یک سو مانع از تأمین هزینه های ایران برای تدوام حضور نظامی در این کشور می شود و از سوی دیگر بر شدت اعتراضات می افزاید.


این نوشته صرفا بیانگر نظرات شخصی نویسنده است و لزوما بازتاب‌ دهندۀ دیدگاه های ایرام نیست.

مقالات دیگر